کد مطلب:129402 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

آنگاه شکست از درون آغاز شد
دینوری گوید: «مرد بود از اهل كوفه كه می آمد و به پسر و برادر و پسرعمویش می گفت: برگرد، دیگران هستند. زن بود كه می آمد و به پسر و همسر و برادرش می چسبید تا باز گردد!» [1] .

طبری گوید: «زن بود كه نزد پسر و برادرش می آمد و می گفت: بازگرد، دیگران هستند! مرد بود كه نزد پسر یا برادرش می آمد و می گفت: فردا كه اهل شام سر برسند با جنگ و شرارت چه خواهی كرد؟! باز گرد! سپس او را می برد؛ و مردم پیوسته پراكنده می شدند و صحنه را ترك می گفتند...» [2] .

ابن اعثم گوید: «چون مردم این سخنان را شنیدند پراكنده شدند و از مسلم بن عقیل رحمة الله كناره گرفتند. آنان به یكدیگر می گفتند: چرا باید به سوی فتنه بشتابیم و حال آن كه می دانیم جماعت اهل شام سوی ما می آیند! بهتر همان كه در خانه هامان بنشینیم و اینان را ترك بگوییم تا آن كه خداوند میان آنان را اصلاح گرداند... سپس با سپری شدن روز مردم نیز آغاز به پراكنده شدن كردند...» [3] .



[1] الاخبار الطوال، ص 239.

[2] تاريخ الطبري، ج 4، ص 277.

[3] الفتوح، ج 5، ص 87.